شما در طول دوران تحصیل و رشد به تدریج دروسی از قبیل تاریخ، ریاضی، علوم را میآموزید و مهارتهای متنوعی را برای ورود به زندگی اجتماعی کسب میکنید، اما مهارت ارزشمندی که شاید جای آن در مدرسه و دانشگاه خالی بوده و هست نحوه شناسایی احساسات خود و دیگران است. متاسفانه اغلب ما حتی دید و شناخت درستی نسبت به احساسات خودمان نداریم و نمیدانیم در شرایط مختلف چگونه با احساسات خود مقابله کنیم و یا با آن کنار بیاییم.
هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی که ضریب آن با EQ نشان داده میشود، شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای فردی است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد سه مؤلفه هیجانها را به طور موفقیتآمیزی با یکدیگر تلفیق میکند. در روانشناسی هیجانها معمولاً به احساسها و واکنشهای عاطفی اشاره دارند و هر هیجان از سه بخش تشکیل شده است:
مؤلفهی شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین میکنند. آن چه برای یک فرد فوقالعاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسلکننده یا آزارنده باشد.
مؤلفهی فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطه ترس یا خشم بر انگیخته میشود، ضربان قلب زیاد میشود، مردمکها گشاد میشوند و میزان تنفس افزایش مییابد. اکثر هیجانها شامل یک برانگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصب هستند.
مؤلفهی رفتاری، به حالتهای مختلف ابراز هیجانها اشاره میکند. جلوههای چهرهای، حالتهای اندام و حرکتهای بیانگر، و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجانهای دیگر تغییر میکنند.
در حقیقت افرادی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند در زندگی کاری و اجتماعی خود میتوانند موفقتر گام بردارند و برای مدیریت کردن احساسات و جلوگیری از ایجاد اختلال و تعارض در زندگی به مهارتهای کمکی کمتری احتیاج دارند. در این مقاله به طور مفصلتر هوش هیجانی را شناسایی میکنیم و روشهایی را برای پرورش آن مرور میکنیم.
اندازهگیری میزان هوش هیجانی دانشی جدید در زمینه روانشناسی است و برای اولین بار در دهه ۸۰ مورد ارزیابی قرار گرفت و کماکان در حال توسعه است. اما آن چه در این جا به عنوان یک مدل مختلط سعی در معرفی آن داریم مدلی از دانیل گلمن مشتمل بر پنج حوزه کلیدی است:
کلید یک: خودآگاهی
خودآگاهی توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قوّت، خواستهها و ترسها است. یکی از اجزای مهم مهارت خودآگاهی «شناخت احساسات» است. برای پیدا کردن این شناخت باید ارزیابی بر روی آن چه شما حس میکنید به خصوص در زمان درماندگی و هم چنین مواردی که موجب عاطفی شدن شما میشود داشته باشید.
کلید دو: مدیریت خود
این که مدیر خود باشید بدان معنی است که بتوانید واکنشهای احساسی خود را کنترل کنید و از بروز واکنشهای طغیانی و تهاجمی اجتناب کنید و در عوض با آرامش در راستای از بین رفتن اختلافات بحث کنید و از رفتارهایی که موجب تضعیف شخصیت شما و یا به وجود آمدن هراس و اضطراب برای شما میشود تا حد ممکن پرهیز کنید.
کلید سه: انگیزه
هر فرد برای کاری که انجام میدهد قاعدتا انگیزهای متصور است، گرفتن پاداش و کسب درآمد میتواند یکی از معمولترین بهانهها و یا انگیزههای حرکت باشد. در مدل گلمن به عنوان انگیزه به مواردی نظیر شادی شخصی، حس کنجکاوی و یا رضایت از مولد بودن اشاره شده است.
کلید چهار: همدلی
در حالی که سه کلید قبلی حول احساسات فردی شخص شکل گرفته است، این کلید به احساسات دیگران میپردازد. در واقع همدلی کردن شناخت احساسات دیگران و در ادامه پاسخ مناسب به مخاطب است.
کلید پنج: مهارتهای اجتماعی
این رده شامل تلفیق احساسات فردی و همدلی با دیگران است که شامل شناسایی زمینههای مشترک با دیگران، مدیریت احساست فردی و احساسات مخاطب در محیط اجتماعی است که در انتهای هر تعامل، نتیجه برای فرد و مخاطب قانع کننده باشد.
برای ارتقا سطح هوش هیجانی به عنوان یک راهنما میتوانید از این مدل استفاده کنید و نیاز دارید که این پنج کلید را به صورت دقیقتر شناخته و مهارتهایی را بیاموزید که بتوانید تواناییهای خود را در هر زمینه بهبود دهید.
منبع: پایگاه خبری روانشناسی و مشاوره ای میگنا