همهی ما صبح زود که از خواب بر میخیزیم زمانی را جلوی کمد لباس میایستیم و صرف انتخاب لباسهایی که میخواهیم بپوشیم میکنیم. بسته به جایی که تصمیم داریم برویم بین لباسهایمان دست به انتخاب میزنیم. حال هر چه تنوع و تعداد لباسهایمان بیشتر باشد زمان بیشتری از ما گرفته میشود تا ترکیب آنچه میخواهیم بپوشیم را در ذهن هماهنگ نموده و نسبت به جایی که میخواهیم برویم ارزیابی کنیم که آیا آن لباسها مناسب است یا خیر.
شاید تا حدودی متوجه شده باشید راجع به چه موضوعی میخواهم برای شما توضیح بدهم: تضاد انتخاب! بری شوارتز، روانشناس، در کتابی با همین عنوان در این باره توضیح می دهد. اول اینکه انتخابهای زیاد منجر به اختلال درونی میشود. برای آزمایش این موضوع سوپرمارکتی باجهای نصب کرد تا مشتریان بتوانند بیست و چهار نوع مختلف مربا را امتحان کنند. همه میتوانستند هر چقدر دوست دارند انواع مختلف را امتحان کنند و در نهایت با تخفیف بخرند. روز بعد، صاحب سوپرمارکت همین کار را فقط با شش طعم مختلف انجام داد. نتیجه؟ روز دوم ده برابر مربا فروختند. چرا؟ مشتریان با وجود چنین دامنه وسیعی نتوانستند تصمیم بگیرند و بنابراین چیزی نخریدند. این آزمایش بارها با محصولات مختلف تکرار شد. نتایج همیشه یکسان بود. انتخاب¬های بیشتر منجر به تصمیم¬گیری¬های ضعیف¬تر می¬شوند.( هنر شفاف اندیشیدن؛ ۱۳۹۵ص۷۷)*

همهی ما تجربهی این را داریم که هر وقت خواستهایم چند کار مختلف و متضاد را با هم انجام دهیم تقریبا هیچ کاری نکردهایم یا هیچ کدام را به درستی انجام ندادهایم. این امر کاملا طبیعی است زیرا ما با توجه به زمانی که داریم باید با یک برنامه ریزی منسجم به سوی اهدافمان قدم برداریم. علاوه بر محدودیت زمانی ما در انجام کارها نیاز به تمرکز و توجه داریم. نقص توجه معمولا همراه با دلزدگی همراه است و ما را در مسیر که انتخاب کردهایم خسته و دلسرد میکند. پس بهتر است اهداف خود را به دو دستهی کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم نماییم و همواره در دایره انتخابهایمان از شلوغی ذهنی بپرهیزیم.
مثلا در شبکههای اجتماعی ضرورتی ندارد که ما در تعداد زیادی از کانالها عضو باشیم بلکه انتخاب چند کانال هماهنگ با کار و اهداف ما کفایت میکند. نباید فراموش کنیم که افزودن بر دایرهی انتخابها منجر به آشفتگی ذهنی می¬شود و آشفتگی ذهنی نیز تولید احساس ناخوشایند اضطراب نموده و تمرکز ما را در رسیدن به آنچه می¬خواهیم به هم می¬ریزد. جلوگیری از تضاد انتخاب و آثار مخرب آن بهتر است در همه¬ی شئون زندگی ما مراعات شود. در ساحت اخلاق فردی میتوان اشاره داشت که ساده زیستی و عدم گرایش به تجملات ظاهری آرامش بیشتری به ارمغان می¬آورد.
برگردیم به مثال اولی که در آغاز مطلب بیان نمودیم. اگر هنگام انتخاب لباس¬ها به جای سه یا چهار لباس مناسب با ده یا بیست لباس مواجه باشیم هم انتخاب وقت بیشتری از ما میگیرد و هم پس از انتخاب و پوشیدن یکی از آنها دچار این وسواس ذهنی میشویم که نکند انتخاب درستی انجام نداده باشیم. بدیهی است که ساده زیستی منافاتی با زیبا بودن و گرایش به مد ندارد. آنچه مذموم به شمار می¬رود توجه افراطی به ظواهر است. همگی ما این شعر زیبای حافظ را شنیده ایم: غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است. براستی تعلقات خاطر وزن دارند و هر چه از وزن آنها بکاهیم سبکبال تر به سوی اهداف خود پرواز خواهیم کرد.
*هنر شفاف اندیشیدن؛ نوشته رولف دوبلی، ترجمه عادل فردوسی پور، نشر چشمه، چاپ سی و ششم، زمستان ۱۳۹۵، صفحه ۷۷
نگارنده: علی پیروی